piter-33
xmlSkin piter.33
BALLOON_INK 0xfe8000
BALLOON_BGND 0x000000
LIST_BGND 0xd4d4d4
LIST_BGND_EVEN 0xe1d5cf
LIST_INK 0x37383d
MSG_SUBJ 0x35ffff
MSG_HIGHLIGHT 0x000000
DISCO_CMD 0x016f7f
BAR_BGND 0x3ccfff
BAR_BGND_BOTTOM 0x18f8ff
BAR_INK 0x000000
CONTACT_DEFAULT 0x121115
CONTACT_CHAT 0x130c95
CONTACT_AWAY 0xff3838
CONTACT_XA 0x103efa
CONTACT_DND 0x1090c5
CONTACT_J2J 0x00ffff
GROUP_INK 0x0e0e0e
BLK_INK 0x000000
BLK_BGND 0xcdccc8
MESSAGE_IN 0x8e3c07
MESSAGE_OUT 0x043f49
MESSAGE_PRESENCE 0xb81b8a
MESSAGE_AUTH 0x32fffc
MESSAGE_HISTORY 0x191a18
MESSAGE_IN_S 0xff9f00
MESSAGE_OUT_S 0x00bfff
MESSAGE_PRESENCE_S 0xff3fbf
PGS_REMAINED 0xffffff
PGS_COMPLETE_TOP 0x01999a
PGS_COMPLETE_BOTTOM 0x00ffff
PGS_INK 0x000000
HEAP_TOTAL 0xffffff
HEAP_FREE 0x000000
CURSOR_BGND 0xffffff
CURSOR_OUTLINE 0xa7a4a1
SCROLL_BRD 0x6af2fb
SCROLL_BAR 0x444444
SCROLL_BGND 0x000000
POPUP_MESSAGE_INK 0xcc7135
POPUP_MESSAGE_BGND 0xfdfbff
POPUP_SYSTEM_INK 0x000000
POPUP_SYSTEM_BGND 0xffffff
SECOND_LINE 0x6e6f6b
CONTROL_ITEM 0x4a4b19
piter-33
juick: @pesarak-2010:
با اصرار از شوهرش می‌خواهدکه طلاقش دهد.
شوهرش میگوید چرا؟ ما که زندگی‌ خوبی‌ داریم.
از زن اصرار و از شوهر انکار.
در نهایت شوهر با سرسختی زیاد می‌پذیرد، به شرط و شروط ها.
زن مشتاقانه انتظار می‌کشد شرح شروط را.
تمام ۱۳۶۴ سکهٔ بهار آزادی مهریه آت را می‌باید ببخشی .
زن با کمال میل می‌پذیرد.
در دفترخانه مرد رو به زن کرده ومیگوید حال که جدا شدیم . لیکنتنها به یک سوالم جواب بده .
زن می‌پذیرد.
“چه چیز باعث شد اصرار بر جدائی داشته باشی‌ و به خاطر آن حاضر شوی قید مهریه ات کهبا آن دشواری حین بله برون پدر و مادرت به گردنم انداختن را بزنی‌.
زن با لبخندی شیطنت آمیز جواب داد :طاقت شنیدن داری؟
مرد با آرامی گفت :آری .
زن با اعتماد به نفس گفت: ۲ ماهپیش با مردی اشنا شدم که از هرلحاظ نسبت به تو سر بود.از اینجا یک راست میرم محضری که وعده دارم با او ، تا زندگی‌ واقعی در ناز و نعمت را تجربه کنم.
مرد بیچاره هاج و واج رفتن همسرسابقش را به تماشا نشست.
زن از محضر طلاق بیرون آمد و تاکسی گرفت .وقتی‌ به مقصد رسید کیفش را گشود تا کرایه رابپردازد.نامه‌ای در کیفش بود . با تعجب بازش کرد .
خطّ همسر سابقش بود.نوشته بود: ” فکر می‌کردم احمق باشی‌ ولی‌ نه اینقدر.
نامه را با پوزخند پاره کرد و به محضر ازدواجی که با همسر جدیدش وعده کرده بود رفت.منتظر بود که تلفنش زنگ زد.
برق شادی در چشمانش قابل دیدن بود.شمارهٔ همسر جدیدشبود.
تماس را پاسخ گفت: سلام کجاییپس چرا دیر کردی.
پاسخ آنطرف خط تمام عالم را بر سرش ویران کرد.
صدا، صدای همسر سابقش بود که میگفت : باور نکردی؟، گفتم فکر نمیکردم اینقدر احمق باشی‌.این روزها میتوان با ۱ میلیون تومان مردی ثروتمند کرایه کرد تا مردان گرفتار از شرّ زنان احمق با مهریه‌های سنگینشان نجات یابند !

#2045756 juick.com